کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : امیرحسین آکار     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : مثنوی    

حـضـرت آیـنـه در خانه پـیـمـبـر دارد            خوش به حال پدری که علی اکبر دارد

دست این طایفه از عـرش فـراتر رفته            پـسر ارشـد این خـانه به حـیـدر رفـتـه


مـاه، بـاران سـتاره به فـلـک می‌ریـزد            از گل خـنـدۀ اکـبر چه نـمک می‌ریزد

چـقَــدَر نـسـل اسـد شــیــر دلاور دارد            کعبه شک کرده و می‌خواست ترک بردارد

نفس باد صبا مشک فشان شکل گرفت            روز میلادت علی روز جوان شکل گرفت

پسر حضرت خورشیدی و چون ماهی تو            گـاه پـیـغــمـبـری و گـاه یـدالـلـهـی تـو

سـاحـل امـنی و دریـا به شـما رو بزند            کـوه جا دارد اگـر پیـش تو زانـو بـزند

آنقدر نور پیمبر به تو واصل شده است            فکر کردیم که قرآن به تو نازل شده است

در ازل دور تو گشتیم که حج ساخته شد            ذوالفقار از خم ابروی تو کج ساخته شد

قـامـتـت در دل عـبـاس قـیـامـت کـرده            آسمان را به تـمـاشای تو دعـوت کرده

تا که هستی دو قـدم پیـش پدر راه برو            بیـشـتر در نـظـر باش پـسـر! راه بـرو

پـدرت بی‌تـو یـقـیـناً کـمـری خــم دارد            به خـودش آمـده و دیـد تو را کـم دارد

باید از نـیزه و شمـشیر تو را جمع کند            کار سختی‌ست تو را بین عبا جمع کند

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

هر دلی شیداست ایزد را، بگوید یاعلی            هر که مجنون است سرمد را، بگوید یاعلی

هر که مشتاق است احمد را، بگوید یاعلی            هر که می‌خواند محمد را، بگوید یا علی


یا عـلی گـفـتم عـلیِ اکـبـرش آمـد به یاد

یا عـلی گـفـتم گـل پیـغـمبرش آمد به یاد

یاد اکـبـر یـاد سـرمـد را به دل‌هـا آورد            یـاد اکـبـر یـاد احـمـد را به دل‌هـا آورد

یـاد اخــلاق مـحـمـد را بـه دل‌هـا آورد            یاد عشق و شورِ بی‌حد را به دلها آورد

مظهر خُلق لطیف و شور و احساس آمده

خلقاً و خُلقاً به احمد اشـبـه الـنـاس آمـده

کیست شِبه مصطفی، آنکه شبیه حیدر است            کیست مجذوب خدا، آنکه ز نسل کوثر است

کیست شاگرد حسن، نامش علیِ اکبر است            کیست فرزند حسین، آنکه همان پیغبر است

سیرت و صورت نبی را مثل و همسان است او

ظاهر و باطن چنان ختم رسولان است او

چون قلم در وصفِ او شعرِ خدایی می‌سرود            رویْ احمد، مویْ احمد، خویْ احمد می‌نمود

چون نقاب از چهره‌اش دستانِ رحمت می‌گشود            دل ز مادر، دل ز بابا، دل ز خِلقت می‌ربود

رویِ او می‌خواست از ایزد که چون احمد شود

جسم او حـق داشت تا آئیـنۀ سرمد شود

صاحب جود و کرامت در مناعت بی‌نظیر            سیره‌اش تهذیبِ نفس و در اطاعت بی‌نظیر

بنده‌ای پاک و مطهر در عبادت بی‌نظیر            راست می‌گویم که باشد در شجاعت بی‌نظیر

در ولادت بی‌نظیر و در شهادت بی‌بدیل

کیست او پور خلیل و کیست او اول قتیل

در مصافِ او ندارد هیچکس تابِ قرار            می‌شکافد از هجوم خود سپاهی بی‌شمار

می‌درَد شمشیراو هوهو کنان چون ذوالفقار            تا بجنبد دشمنش، سرهاست که گردد شکار

عزمِ میدان کردنش، والله چون عزم علی‌ست

شیوۀ جنگیدنش، بالذّات چون رزم علی‌ست

وقت میدان رفتنش، قلب فضا را می‌درَد            با قـدم‌هـایش دل بـابـای خود را می‌برد

تیربـارانِ حـرم را بر تنِ خود می‌خـرد            آه، از آندم که روحش سوی جنّت می‌پرد

جسمش از شمشیر و نیزه، إرباً إربا می‌شود

تشنه‌لب جان می‌دهد، قربان بابا می‌شود

رویِ زانو می‌کشد خود را کنار او حسین            می‌شود پیـش سپاهی، بی‌قرار او حسین

وای از قلب حزین و چشم خونبار حسین            تا به حـالا کس ندیـده، دیـدۀ تـار حسین

در میان هلهله خواهر به دادش می‌رسد

آری آری یاریِ مـادر به دادش می‌رسد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و حفظ بیشتر شأن اهل بیت تغییر داده شد

مظهر خُلق لطیف و شور و احساس آمده           أشـبـه الـنـاس آمـده، آقـای عـبـاس آمـده

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : منصوره محمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

یک دشت گُل از چهرۀ او چیده می‌شد            وقـتی که هـمـنامِ عـلـی نـامـیـده می‌شد

بـا مـقـدمـش مـثـل رســولِ مـهـربـانـی            باران رحـمت در جهـان باریـده می‌شد


دشمن اگر آن لحظه… اِستغفار می‌کرد            بی‌شک ز لطفِ بی‌حَدَش بخشیده می‌شد

دیگـر نـیـازی بود بر خـورشـید وقـتی            نورِ جمـالش بر جهـان تابـیـده می‌شد؟!

از قامتش می‌شد نـبی را جستجـو کرد            حـتیٰ اگر که صورتش پـوشـیده می‌شد

تـیــغـی دو دَم در اِنـحــنـایِ اَبـروانَـش            باهر رجزخوانیِ چشـمش، دیده می‌شد

در مـعـرکه مـانـنـدِ پـیـکـارِ ابـالفـضـل            طومارِ دشمن از زمین، پیچـیده می‌شد

جولانِ شمشیر و عیارِ ضربِ شـستـش            با ذوالفـقار و مرتضیٰ، سنجـیده می‌شد

اکـبر اگر هـمراهِ سـاقی حـمله می‌کـرد            از ریشه بی‌شک، دشمنش خشکیده می‌شد

ای‌کـاش از دریـای لـطـفِ بی‌کـرانـش            بر جان ما هم قـطـره‌ای نوشـیده می‌شد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جلوۀ سیمای احمد گر که در تمثالِ اوست            یعنی اینکه مثلِ جدش هر دو عالم مالِ اوست

در سحرگاهان خدا داده گلی بر احمدش            عالمی مجذوبِ حُسنِ نقشِ خط و خالِ اوست


هم از اول در سرش شوقِ پَرِ پرواز داشت            چون عمو تا بی‌نهایت آسمان در بالِ اوست

در نـبـردِ ظهرِ عـاشـورا به آغـوشِ بـلا            ماه رفت و نالۀ خورشید در دنبالِ اوست

مـعـجـزه می‌آفـریـنـد در صفِ کـربـبـلا            خُلق احمد خوی حیدر هر دمی در حال اوست

دل به امـواجِ بلا زد تا کـرانه پَـر کـشید            ذوب گشتن در ولایت بهترین آمالِ اوست

در مقامِ حضرتش این بس که با لطفِ خدا            جمله اوصافِ نبی در طالع و اقبالِ اوست

عاشـقا گر بهـره می‌جـویی برای آخرت            بهرۀ دنیا و عـقبا مصطفی و آلِ اوست!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم  به دلیل ایراد در وزن مصرع دوم بیت و همچنین ایراد محتوایی موجود بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ کلمه غرور دارای بار منفی است و به هیچ وجه معنی غیرت نمی دهد و شایسته شأن اهل بیت نیست!

مـعـجـزه می‌آفـریـنـد در صفِ کـربـبـلا            ماشاءالله چه غرورِ حیدری در حالِ اوست

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : مرضیۀ عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خبر رسیده که آقـایـمان پـدر شده است            پسر رسیده؛ پدر صاحبِ سپر شده است

جـوانِ خـوش قـد و بالای خـانـۀ لـیـلا            برای سـید و سالارمان ثـمر شده است


خصایصش شده تلفـیقی از نبی و علی            چهارقل به لبِ هر که با خبر شده است

نمی‌روم به خـدا جای دیگری! چونکه            گدا فـقط درِ این خانه معـتبر شده است

چه دست‌ها که به قنداقه‌اش گره خورده            چه چشمها که به شوقِ وصال، تر شده است

نـگـاه نـافـذِ او شد دلـیلِ خـلـق عـقـیـق            به سنگ خیره شد و صاحبِ اثر شده است

برای هر که غلامِ علی‌ست؛ خیرِ کثیر            برای دشمنِ حیدر، بلا و شَر شده است

دوبــاره «أشـهــدُ أنّ عــلـی ولـی الله»            اذان به شوقِ صدایش چه شعله‌ور شده است

از آن زمان که به دست پدر معـمّم شد            نگاه عمّه به او گرم و گرمتر شده است

شـمـایـلِ ادبـش کـامـلاً أبـالـفـضلی ست            اگر که شهره به دست بوسیِ پدر شده!

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

بر جـلـوۀ خـلـقـت پـیـمـبر صلـوات            بر چـهـرۀ غـرق نور اکبر صلوات

تـقـدیـم به آن جـوان رعـنـا کـه بُـود            سر تا به قدم شـبـیه حـیـدر صلوات


****************

از خــانــۀ اربــاب خـــبــر مـی‌آیــد            بـر آل عــلـی تــازه پــســر مـی‌آیـد

در خُلق و مرام و منطق و حُسن و جمال            انــگــار مـحــمــدی دگــر مــی‌آیــد

****************

می‌بارد از این جمال دلجو صد ماه            سر تا به قـدم، عـلـی می‌آیـد از راه

حـق است اگر کعـبه تـرک بـردارد            لا حـــــول و لا قــــوة الا بــالــلــه

: امتیاز

مدح حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : میثم میرزایی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دیدۀ هر که به آن قامت محـشر افتاد            نا خـود آگاه دلـش یـاد پـیـمـبر افـتـاد

مانده بودیم که باید به که گوییم ارباب            قـرعـۀ فـال به نام عـلـی اکـبـر افـتاد


سه علی داشت حسین وبه همه ثابت کرد            که مسلـمـانی بی نام عـلـی ور افـتاد

لشگری را که به هم ریخت همه فهمیدند            نـشـود با عـلی و آل عـلـی در افـتـاد

(اشهد أن عـلی) را که مـوذّن فرمود            هر کـسی یـاد اذان علی اکـبـر افـتاد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

نـازم به تـجـلّای جـمـال عـلی اکـبـر            دل بُرده ز ما حُـسن کمال عـلی اکبر

خال سیَه‌اش نقطۀ بسم الله عشق است            خورشید زند بوسه به خال علی اکبر


اربـاب خِـرَد مـنـتـظـرِ مــقـدم اویـنـد            بی تاب بُـوَد دل به وصال علی اکبر

آداب پسندیده‌اش الگـوی جوان هاست            غـبطه بَرَد احـباب به حال علی اکبر

بنگر به جهادش که به میدان شهادت            شد خون سر و سینه مدال عـلی اکبر

او اَشبه طاها بود ای یوسف مصری            در ملک ادب کیست مثال عـلی اکبر

او مظهر اجلال حسین است، کلامی            عـالـم هـمه قـربـان جـلال عـلی اکبر

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثمن

داده‌ام دل به تـوّلایِ کـسی مثـلِ عـلـی            مستم از نرگسِ شهلای کسی مثلِ علی

زده‌ام چنگ به دامانِ کسی که نبی است            عاشقـم بر قد و بالای کسی مـثلِ علی


زده بر ماهِ فـلک، طعـنه رخِ زیـبایش            مات کرده رخِ زیبای کـسی مثلِ عـلی

کیست این شاهدِ غیبی که پُر از طنّازی‌ست

کار او پایِ رکابِ پدرش سربازی‌ست

این همان احمد مختارِ حسین ابن علی‌ست            پـسر ارشد و‌ دلدارِ حسین ابن علی‌ست

هیبتش حیدری و تیغِ کجش صف شکن است            این همان حیدر کرّارِ حسین ابن علی‌ست

با قـدم هاش دل از حـضرت لـیلا ببرد            بودنش رونقِ بازارِ حسین ابن علی‌ست

هاشمی طلعت و زیبا رخ وشیرین دهن است

صورتاً مثلِ محمّد شده و‌ بوالحسن است

عـلـیِ اکـبـری و ارشـد اولادِ حـسـیـن            تکیه گاهی و‌ چو کوهی تو به بنیاد حسین

گاه هم رنگ نبی می‌شوی و گاه علی            بی‌سبب نیست تویی جامع اضداد حسین

ای عـصای پـدر پـیـر... بمانی جاوید            می‌رسی ای پسرِ عشق به امدادِ حسین

هرکجایی به سلامت، که تویی شورِ حیات

بر تو و بر قد و بالات دمـادم صلوات

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید.

هرکجایی به سلامت، که تویی شورِ حیات           بر تو و بر قد و بالای دمـادم صلوات

 

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

در بیت حسین بن علی جشن و سرور است            میلاد عـزیزی ز سراپـردۀ نـور اسـت

لـیـلا به شعـف دست پـدر داد پـسر را            از چهرۀ مولا غـم و انـدوه بدور است


او اکـبـر اولاد عـلی نـامِ حـسیـن است            بر خـلقـت او خـالق دادار فخـور است

با دیـدن رویـش هـمه در حـال تـحـیّـر            در چشم همه روی پیمبر به ظهور است

آتــیـه نـشـان داد کـه آقــا عـلـی اکـبـر            از حیث عمل در ره جدش به عبور است

از قـول مـعـاویـه شده ثـبت بـه تـاریخ            لایق به خلافت علی آن ماه فکور است

تمرین اذان می کـند از کـودکی خویش            در کرببلا صوت اذانش به وفور است

روزی که به دنیا زده پا روز جوان است            تبریک همه در طبق شادی و شور است

تبریک بگو شیعه تو بر حضرت صاحب            عیدی ز سوی سرور ما اذن حضور است

: امتیاز

مدح حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

عـشـقـت مـیان سیـنـۀ من پـا گرفته            شکـر خـدا که چـشم تو ما را گرفته

دریاب دل‌ها را تو با گوشه‌ نگـاهی            حـالا که کـار عـاشـقی بـالا گـرفـته


عمری‌ست آقاجان دلم از دست رفته            پـائـین پـای مـرقـدت مـأوا گـرفـتـه

سرو رشید خوش قد و بالای ارباب            شش‌گوشه هم با نور تو معنا گرفته

از کـودکـی آوارۀ کـوی تو هـسـتـم            دست دلم را حضرت زهـرا گرفـته

مـانـنـد جـدّت رحـمةُ لـلـعـالـمـیـنـی
حیف است دست خالی ما را نبـینی

زلف تو را موج پـریشان می‌شناسد            چـشـم تو را آیـات بـاران می‌شناسد

عطر تو و پیراهنت را یوسف شهر!            کوچه به کوچه صبح کنعان می‌شناسد

اعـجـاز چـشـمـان تو را آیـه به آیـه            آری دل تـازه مسلـمـان می‌شـنـاسـد

آقــا کــرامــات نـگــاه روشـنـت را            خورشید در هر صبحگاهان می‌شناسد

خشم و خروش و هیبتت را بین میدان            هوهوی رعد و برق طوفان می‌شناسد

خورشید از شرم نگاهت رو گرفته
در ساحـل نـورانی‌ات پهـلـو گرفـته

بـالاتـر از حـد تـصـورهـا کـمـالـت            دل می‌برد از اهل این عـالم خیالت

صبح ازل چـشمان مبهـوت ملائک            بـودنـد شـیـدای تـمـاشـای جـمـالـت

می‌جوشد از خاک قدم‌های تو زمزم            کــوثــر شـراب خـانـگـیِّ لایـزالـت

کی می‌شود با بـال‌های این چـنـینی            پـرواز تـا اوج شـکــوه بـی‌مـثـالـت

آن‌جا که بـال جـبرئـیل آتـش گرفـته            بـام نخـست پـر کـشیـدن‌های بـالـت

خُـلـقـاً و خَـلقـاً، منطقاً عـین رسولی            دیگر چه گویم از تو و خوی و خصالت

می‌ریـزد از عطـر نگـاهت یاس آقا
تنهـا تـویی هـم‌شـانـۀ با عـبـاس، آقا

هر صبح بر لب نغمۀ تکـبیر داری            تو آفـتابـی، صبـح عـالمگـیـر داری

با حلقه‌های گیسوی پُر پـیچ و تابت            صد کاروان دل در تب زنجیر داری

از لهجـه‌ات عـطـر خـدا می‌بارد آقا            هر گاه بر لب نغـمـۀ تکـبـیر داری

از میـمـنه تا میـسره می‌پاشد از هم            وقتی که در دستان خود شمشیر داری

باید برایت ذوالفقاری دست و پا کرد            حیدر شدی و هیبتی چون شیر داری

از هیبت چـشم تو دشمن می‌گـریزد
پلکی بزن تا عـالـمی بر هم بریـزد

حالا که خاکم را سرشته دست‌هایت            بگـذار تا باشم هـمـیشه خـاک پـایت

بال و پری می‌خواهم امشب از تو آقا            تا که تـمـام عـمـر باشـم در هـوایت

آه ای اذان‌گـوی سـحـرهای مـدیـنـه            یـاد نـبی را زنـده می‌سازد صدایت

ای آفـتاب کـربـلای حضرت عشق            بـگـذار بـاشـم زائــر پـائـیـن پـایـت

عمریست از مهر تو در دل توشه دارم
شوق طواف مرقـد شش‌گوشه دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا طبق کتب معتبر حضرت لیلا قبل از واقعۀ کربلا رحلت کرده بود

وقتی که تکبیرت طنین انداز می‌شد            می‌گفت لیلا مادرت: شیـرم حلالت

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

جان تازه به تن خسته و بی‌تاب تویی            ما همه خاک ترین و گهر ناب تویی
چهره‌ات داد گواهی خودِ مهتاب تویی            نو رسیده؛ پسر حضرت ارباب تویی


نفس و هستی آرام دل و جان حسین
جانِ عالم به فدای لب خندان حسین

آمدی روز کـنی نیـمـه شب دنـیا را            بـنِـشـانی سـر جـا هـیـمـنـۀ دریـا را
بـکـشـانی پـی خود دلـشدۀ شـیـدا را            خـنـده آورده‌ای امروز لب لـیـلا را

درِ این خانه کرم روی کرم بار شده
همه جا پخش شده شاه پسردار شده

پای تو سرو قـدی نیست مگر افتاده            دلبری نیست که با دیدن تو دل داده
در حصار تو که مانـدیم شدیم آزاده            مات و مبهوت صدای تو موذن زاده

ای به قد قامت تو سجود قامت بسته
به قـد و قـامتِ تو کارِ قـیامت بـسته

از بزرگیت به هر کوچه و برزن گفتند            به تو با آن قد و بالات تهمـتن گفتند
به پیمبر شدنت خَـلـقا و خُـلقا گفـتند            بخدا مدح تو را دوست و دشمن گفتند

هیچکس لایق آن نیست شود بالا دست
تا زمانیکه در این خاک علی اکبر هست

پدرت خیره شده بَه چه نگاهی داری؟            با همان تیغـۀ ابروت سپـاهی داری
فن مخصوص خود توست سلاحی داری            غیر حفظ حرم عشق گناهی داری؟

به هم آمیخته‌ای میمنه تا میـسره را
وا کن از صفحه پیشانی بابا گره را

: امتیاز

مدح حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : محمد جواد شرافت نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ای که بر روشنای چهرۀ خود، نور پیغمبر سحر داری

                                              نوری از آفتاب روشن‌تر رویی از ماه خوب‌تر داری


تو کدامین گـلـی که دیدن تو صلـواتی محـمدی دارد

                                              چقدر بر بهشت چهرۀ خود رنگ و بوی پیامبر داری

هجرتت از مدینه شد آغاز کربلا شاهد سلوک تو بود

                                              کوفه چون شام ماند مبهوتت تا کجاها سر سفر داری

باوری سرخ بود و جاری شد «اَوَلَسْنا عَلَی الحَق» از لب تو

                                              چه غرور آفرین و بشکوه است مقصدی که تو در نظر داری

با لب تشنه بودی و می‌سوخت در تف کربلا پر جبریل

                                              وقت معراج شد چه معراجی، ای که از زخم بال و پر داری

از میان تمام اهل جهان عرش پایین پا نصیب تو شد

                                              عشق می‌داند و جنون که چقدر شوق پابوسی پدر داری

شوق پابوسی تو را داریم حسرت آن ضریح شش‌گوشه

                                              گوشه‌چشمی، عنایتی، لطفی، تو که از حال ما خبر داری

در مدیح تو از مدایح تو یا عـلی هر چه بیـشتر گفتیم

                                              با نگاهی پُر از عطش دیدیم حُسن ناگفته بیشتر داری

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

از کوی صفا بوی وصال آمده امشب            زیـبا صنـمی مـاه جـمـال آمـده امشب

پـیچـیده به شهـر نبـوی عـطر محـمد            بر چـشـمۀ جان آب زلال آمده امشب


میـلاد هـمـایـون علی بن حسین است            جانـانه ببـین با چه جـلال آمده امشب

بر اهل ادب می‌رسد از غیب بشارت            خوش باش شب دفع ملال آمده امشب

از پرده برون گشته به شعبان مه لیلا            به به چه درخـشنده هلال آمده امشب

ای سـایه نـشـیـنـان لـوای عـلـی اکبر            بر مجلستان حسن و کمال آمده امشب

مـرغ دل یاران همه در جشن ولادت            چون طبع کلامی به مقال آمده امشب

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌شود پای همین زمزمه‌ها توشه گرفت            به کرمْ خانهٔ شاه آمد و شش گوشه گرفت

می‌شود نادِعـلی گـفت و خدایی تر شد            با عـلـی زائـر دربـار دل و دلـبـر شد


پـسـری آمـده از ایـل و تـبـار عــلـوی            قَـمـری با وَجـنـات و حـرکات نـبـوی

گـل تـکـبـیر حـرم سـوی حـرم می‌آید            پــســر ارشــد اربــاب کــرم مــی‌آیــد

جَذْبۀ روی محمد به جمالش پـیداست            نــوۀ فـاطـمـه و نـاز نـگـاه مـولاسـت

صبر و ایثار حسن دارد و احساس حسین            همـۀ شهـر مـدیـنه شده بـین الحـرمین

آسـمان می‌رسـد از راه که زانـو بزند            با عـلی بانگ هوالحق و هوالهو بزند

روح اخلاص ومناجات و دعای سحر است            علی اکبر به خدا دار و ندار پدر است

به روی شانۀ او پـرچـم دین جـا دارد            ادب و مـعـرفـت و هـِیـبـت سـقـا دارد

می‌نشیند به لبش نغـمۀ ِیارب هر شب            پیـشـمـرگ پدرش بود و قـرار زیـنب

می‌رسد عـطـر مناجـات اُویـس قـَرنی            ضـربــان دل پـیـغـمــبــریِّ او یـمـنـی

شب مـیـلاد عـلـی اکـبـر لـیـلا به تـنـم            لــرزه افـتـاده خــدایـا نـگـران یـمــنـم

تیر ظلم و ستم حرمله و شمر و سنان            غرقِ خون یمن و سوریه و مظلومان

طاق نصرت زده‌ام چشم امیدم بر راه            مـی‌رسـد مـنـتـقـم خــون ابـاعـبـدالـلـه

ای سَـقـیـفـه صفـتان حکـم ولی می‌آید            یوسـف فـاطـمـه با تـیـغ عـلی مـی‌آیـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل سکت در وزن مصرع اول شعر تغییر داده شد

جَذْبۀ روی محمد در جمالش پـیداست            نــوۀ فـاطـمـه و نـاز نـگـاه مـولاسـت

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : مسدس ترکیب

یم عصمت زهی امشب به دامان گوهر آوردی          برای آفتاب امشب فرزوان اخـتر آوردی

حسین ابن علی را هم پسر هم یاور آوردی          تـعـالی الـلـه یـا لـیـلا عـلـیِّ اکـبـر آوردی


تو لیـلایـی و مثـل آمـنـه پـیغـمـبر آوردی          و یا بنت اسـد گـردیـده شیـر داور آوردی

محمّد خو علی رو فاطمی طینت پسر زادی

ملک زادی بـشر آورده یا خیـرالبـشر زادی

بغل بگشا چو جان گیرش به بر جان حسین است این          به رخ مصحف به خطّ و خال، قرآن حسین است این

ذبیح فاطمه در عید قربان حسین است این          گل بستان احمد روح و ریحان حسین است این

میان ماه‌ها مهر درخشان حسین است این          گل و باغ و بهار و سرو بستان حسین است این

بشر اوصاف آن رشک ملک را چون توان گوید

لب معصوم باید وصف آن جان جهان گوید

رخش سوره دو بسم الله دارد از دو ابرویش          یدالله فـوق ایـدیـهـم بود نقـش دو بازویش

خجل گردد ز رخ گر ماه بنشیند به پهلویش          زیـارتگـاه زوّار محـمّـد مصحـف رویش

شفای چـشم ثـارالـلّهـیان خاک سرِ کویش          عجب نی یوسف ار چشم تماشا واکند سویش

مباد از گردش چشمی بگیرد هست یوسف را

که هم دست زلیخا بُـرَّدُ هم دست یـوسف را

کرامت از نبی، صبر از علی، حلم از حسن دارد          قد رعناش طوبی سایه بر این نُه چمن دارد

به هر یک تار مویش عطر صد مُلک خُتن دارد          چراغ از عارض نورانی‌اش هر انجمن دارد

هزاران جان عـالم در درونِ پیرهن دارد          علی باشد به نام و روح احمد در بدن دارد

به چشم اهـل دل مـاه تـمامش می‌توان گـفتن

رسولش می‌توان دیدن امامش می‌توان گفتن

علی، زینب، حسن، عبّاس، محو روی زیبایش          حسین بن عـلی، چشم خـدا، گـرم تماشایش

سلام سدره و طوبی به سرو قدّ و بالایش          سر خوبان عالم سر بسر خاک کف پایش

عـلـیّ بن حـسین بن عـلـی نـام دل آرایـش          نوای کربلا برخـیزد از نیـزار اعـضایش

کـه مـن در کـربـلا اوّل قـتـیـل آل یـاسـیـنـم

شود در موج خون تقدیم جانان جان شیرینم

رسول الله خـضر و تـشـنـۀ آب بـقـایم من          به مسعای شهادت عاشق سعیِ صفایم من

ذبـیح ذبـح اعـظـم در منـای کـربـلایم من          حـسین بن عـلی را شیـر دشت نیـنوایم من

خـدا را خـونم و ریحانۀ خـون خـدایم من          به جـای شیـر مـادر تـشنۀ جـام بـلایم من

شهـادت سرفـرازی می‌کند با خون من فردا

پدر صورت نهد بر صورت گلگون من فردا

من آن حسنم که در امواج خون پیداست تصویرم          شهادت، عشق، ایمان بوده از آغاز تقدیرم

منم آیـات ایـثـار و ولایت کرده تـفـسـیـرم          به جوش آیند ثاراللّهیان از بانگ تکـبیرم

مپـنـداریـد طـفـل شیـری‌ام من بچّـۀ شیرم          یدالله است دست و ذوالفقار اوست شمشیرم

مرا سیـنـه سپـر بر هـر بـلا می‌پـرورد لـیلا

وجــودم را بـرای کـربـلا مـی‌پـرورد لـیـلا

مرا روز ولادت روز عاشوراست می‌دانم          تنم چون برگ گل در دامن صحراست می‌دانم

رُخم از پشت ابر خون، جهان آراست می‌دانم          حسابم با خدا در محشر کبری ست می‌دانم

خـدایم از برای بـذل جـان آراست می‌دانم          سرم آن روز روی دامن زهراست می‌دانم

رسول الله می‌گیرد به موج خون در آغوشم

ز دست او به مـیـدان شهـادت آب مـی‌نـوشم

تو در گهواره مست جام ایثاری علی اکبر          تو از دوران شیری شیرِ پیکاری علی اکبر

تو نـور عـین عـین اللهِ داداری عـلی اکبر          تو خود از کوثر توحید سرشاری علی اکبر

تو جا در قلب ثاراللّهیان داری علی اکبر          تو ابن الثّـاره، ثـارالله را یاری عـلی اکبر

بهشت عارفان مهر و جحـیم کافران خشمت

نگـاه عمه‌ات بر رخ دل عـبّاس در چـشـمت

تو بر نسل جوان تا صبح محشر رهبری داری          تو چون عبّاس بر خیل شهیدان برتری داری

تو بر آل نبی بعد از امامان سروری داری          تو خُلق و خوی و روی و منطقِ پیغمبری داری

تو دست و بازو و تیغ و توان حیدری داری          تو در هر زخم تن یک آیت روشنگری داری

ولی اللّهـی و چـشـم و چـراغ حجّـت الـلّهـی

نه «میثم» را که خلق عالمی را مشعلِ راهی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم  به دلیل ایراد در وزن مصرع دوم بیت و همچنین جهت رعایت بیشتر شأن حضرت زینب سلام الله علیها بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

بهشت عارفان مهر و جحیم کافران خشمت          نگاه زیـنب بر رخ دل عـبّاس در چـشمت

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل مثنوی

امشب دوباره نور ولا جلوه می‌کند            بـار دگـر رسـول خـدا جلوه می‌کند

سرچـشمۀ زلال ولایت که سر زَنَد            جـام طـهـورِ آب بـقـا جـلـوه می‌کند


در خـانـۀ حـسین به امـرِ خـدای او            نور تمامِ ارض و سما جلوه می‌کند

یک شِمّه از جـمال و جلال پیمبری            در آسمان چو شمس و ضحی جلوه می‌کند

این مَه اگر نقاب بگیرد ز روی خود            وجـه کـمـال آل عـبـا جـلـوه می‌کند

آمـد گـره گـشای جـمـیـع پـیـمـبـران            حـالا تـمـام معـجـزه‌ها جلوه می‌کند

یوسف کجاست تا شود از این جمال مست            یوسف ترین جمالِ خدا جلوه می‌کند

عیسی کجاست تا نفسی زنده تر شود            احـیاگـر نـفـوسِ هُـدی جلوه می‌کند

تا خُلق و خوی و منطقِ احمد شود مسیر            شه زادۀ حـسین به ما جـلـوه می‌کند

باید عـقـیـقـه داد بـرایش تمام عـمر            ذبح عـظیم کرب و بلا جلوه می‌کند

ترسم دهد بهانه به چشمانِ شور و شوم            روزی که بی‌نقاب دو جا جلوه می‌کند

یک روز درب خانۀ مادر به رهگذر            روزی دگر به دشت بلا جلوه می‌کند

با صد هزار جلوه برون آید از حرم            با صد هـزار جلوه نما جلوه می‌کند

از قلب خیمه می‌زند آتشفشان برون            تا قـلـب آن سپـاهِ جـفـا جلوه می‌کند

می‌رزمَد از یسار و یمین بر سپاه خصم            وای از کجایْ تا به کجا جلوه می‌کند

وقتی نقاب می‌زند از چهره‌اش کنار            انگار مصطفی ز خـفا جلوه می‌کند

چشمش کنند لشگری از چشم شورها            آخـر به زیـر تـیـغِ بـلا جلوه می‌کند

وقتی فـتاد هِـیمَـنه‌اَش در محـاصره            دیدند از زمین و فـضا جلوه می‌کند

دیـدنـد مثـل فـاطـمـه فـریـاد می‌زند            مثـل عـلـی بدون خـطا جلوه می‌کند

شمشیر می‌زند همه سو یا علی کنان            مانـند رزم شـیـر خـدا جـلوه می‌کند

یک مـاه پاره بود و تمام سپاه خصم            گـفـتـند او هـنـوز چـرا جلوه می‌کند

دُورَش زدند نیزه به پهلوی او زدند            دیـدنـد بـاز هم به خـدا جلوه می‌کند

نـاگـه صدای یـا ابـتـایـش بـلـنـد شد            حالا دوباره خون خـدا جلوه می‌کند

گاهی صدای یا ولدی می‌رسد به گوش            گـاهـی نوای عـمّـه بیا جلـوه می‌کند

حالا عـلی کـنار پیـمبر رسیده است            دارد برای اهـل سـما جلـوه می‌کـند

روز شـفـاعـت از همۀ کـربـلائـیان            او با سپـاهی از شهـدا جلـوه می‌کند

فرق علی دوباره خدایا شکاف خورد            انگار باز فاطمه ضربِ غلاف خورد

شمشیرِ او شکست و نگاهش به خیمه شد            در یک زمان تنش به زمین قطعه قطعه شد

افـتاد زیر نیـزه و شمـشیر پیکـرش            شد پاره پاره پیکرش از پای تا سرش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

اینک دوبـاره نـور ولا جلوه می‌کند            بـار دگـر رسـول خـدا جلوه می‌کند

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : علی اشتری - هادی جانفدا نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

تو آمدی به شبم حسّ سر شدن بدهی            به شام تیره توان سحـر شدن بدهی

برای ما که جـوانـیم نـذر چـشمانت            رسیده‌ای که پَر دربه‌در شدن بدهی


اراده کرده‌ای امشب برای پـروازم            به بال خسته تـمنّـای پَر شدن بدهی

تو ماه قـبـله‌نـمایی که بهـر هـر ذرّه            رسیده‌ای که مجال قـمر شدن بدهی

به دیـدۀ پـدران شهـیـد در هر شهـر            بهانه‌ای شده‌ای چشم تر شدن بدهی

الا سـتـارۀ امّــیــد حـضــرت لـیــلا

سـلام آیـۀ تـوحـیـد حـضـرت لـیــلا

بگـو بلا بنویسند، ها که می‌خواهیم            تمام دهر نخواهند ما که می‌خواهیم

تو جلوه کردی و ما نیز می‌پرستیمت            به دین نیاز نباشد خدا که می‌خواهیم

و چشم‌های تو جَـنَّاتُ تَحْتِهَا الْأَنْهَار            و چندتایی از این آیه‌ها که می‌خواهیم

به روز واقـعه تنها رهـا نکن ما را            در آن بساط یکی آشنا که می‌خواهیم

به فرض، روز جزا بر عذاب تن بدهیم            بهشت هم که نباشد تو را که می‌خواهیم

تو باشی و پـدرت باشد و خـدا باشد            ببین بهشت تو را نیز با که می‌خواهیم

اگر که روز قـیامت حسابمان نکنی            به زندگی سفر کربلا که می‌خواهیم

ببینم آنکه مرا نوکر آفـریـده تویی؟

کسی که قبل من این شعر را شنیده تویی

تـو آســمـان بـلـنـد هـمـیـشـۀ مـایـی            قـبیله‌ات همه خوب و شما هم آقایی

اراده می‌کـنی انگـور می‌شود پـیـدا            تو شهد جان حسینی، تو تاک لیلایی

بهانه می‌کنی از تشنگی که برگردی            تـو دائـماً به تـمـنّـای روی بـابـایـی

زبان بزن به زبانش ببین که تشنه‌تر است            نگو که آب نخوردی، تو روح دریایی

زبان قافـیه لال از نوشـتن این بیت            شنیده‌ام که تو بر خاک اربـاً اربایی

ز داغ تشنگی‌ات سال و ماه می‌سوزد

هـنـوز قـلب امـیـر سپـاه مـی‌سـوزد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترجیع بند

خیری به جز از برکت کوثر ندیدیم            ما جز کرم چیزی پسِ این در ندیدم

ما انتخاب دست زهرائیم، پس شکر            ما که به جز خوبی از این مادر ندیدم


بعد از محمد هیچ کس را، هر چه گشتیم            از اکـبـر لـیـلا پـیـمـبـرتـر نـدیـدیـم

گشتیم ما، اکـبرتر از حـیـدر نـدیـدم            گـشتیم ما، حـیـدرتر از اکبر ندیـدیم

از اکـبـر لـیـلا بــرای سـفـره داری            بعد از حسن، ما هیچ کس را سر ندیدیم

دیـدیم ما، در خانه‌اش آقا زیاد است            گـشتیم ما در خـانه‌اش نوکـر ندیدیم

آمـد عـلـی اکـبـر آن شـبـه پـیـمـبـر

آئــیـنـۀ نــور خــدا و جـان حــیــدر

آمد، لب جـن و ملک غـرق دعا شد            یوسف شد و ماه رخش قبله نما شد

گـلخـنـده بر روی عـمـو پاشید اول            اکـبـر هـمـان اول مرید مجـتبی شد

هر کس که شد خاک درش، تا آسمان رفت            فطرس شد و بال و پرش غرق شفا شد

یک عـمر خاک پای بابا بود و آخر            شش گـوشۀ اکبر همان پائـینِ پا شد

وقـتـی گـره افـتـاد در کـار گــداهـا            خاک قدم‌های عـلی مشکل گـشا شد

زائر دو رکعت عشق زیر قبه را خواند            زائر هـمان پائین پا حاجت روا شد

آئـینه آئینه است کوچک یا بزرگش            هر کس که شد عبد علی عبد خدا شد

آمـد عـلـی اکـبـر آن شـبـه پـیـمـبـر

آئــیـنـۀ نــور خــدا و جـان حــیــدر

گفتم علی و سیـنه‌ام مست نجف شد            تیر غـمش را سینۀ عاشق هدف شد

وقـتی عـلی و فاطمه دریای نـورند            اکبر دُر و ارباب نوکرها صدف شد

جنگـاوری را از عـموها ارث برده            لرزید خاک دشت وقتی که به طف شد

در صحنه‌های تن به تن خونش زمین ریخت            هرکس که در این عرصه با اکبر طرف شد

لشکر به هم پاشید وقتی رفت میدان            تا گفت نام من علی؛ نیزه به صف شد

آمـد عـلـی اکـبـر آن شـبـه پـیـمـبـر

آئــیـنـۀ نــور خــدا و جـان حــیــدر

دارد تـلاطـم مـی‌کـنـد بـاران نـیـزه            وسعـت گرفته تا کجا، میـدان نـیـزه

دور عـلی حـلـقـه زده ابـر سیـاهـی            حالا گـرفته دشت را طـوفان نـیـزه

حــالا دل غــم دیـدۀ بـابـای پـیـرش            مثـل تن اکـبـر شـده مـهـمـان نـیـزه

صدها که نه بلکه هزاران بار پیکر            بـالا و پائـیـن رفـته بر دستان نـیزه

پس لااقـل پیـراهـنش را پس بیارید            حـالا که گـشته یـوسف قـرآن نیـزه

آمـد عـلـی اکـبـر آن شـبـه پـیـمـبـر

آئــیـنـۀ نــور خــدا و جـان حــیــدر

: امتیاز
نقد و بررسی

شعر ترجیع بند یا ترکیب بند به شعری گفته می شود که از مجموع چند غزل تشکیل شده و در پایان هر غزل باید یک بیت برگردان با قافیۀ متفاوت آورده شود که در این شعر این نکته رعایت نشده است لذا برای رفع نقص بیت زیر به عنوان بیت برگردان اضافه شد

آمـد عـلـی اکـبـر آن شـبـه پـیـمـبـر           آئــیـنـۀ نــور خــدا و جـان حــیــدر

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

سر خوشم باز در هوای علی            در هوای پُر از خـدای عـلی
قــلـم آورده‌ام کـه بــنـویــسـم            چند خـطی فـقـط برای عـلی


چـنـد خـطـی سـفـارشی نـذر            برق زیبای چـشم‌های عـلـی

ناگهان عـطر نـور نـازل شد            همه جا پُر شد از صدای علی
و لـبـی غـرق در تـبـسم شـد            شکر صد بار از خـدای علی
بوسه باران شد از لب ارباب            صورت مصطفی نمای علی
سیب سرخ حسین بـاریـد از            بوسه‌هایش به گونه‌های علی

سیـب سـرخ بـهـشـتـیان آمـد
روز زیـبـای هـر جـوان آمد

بـه عـلـی جـلـوۀ خــدا دادنـد            به جـمالش چه جلـوه‌ها دادند
به لـبانـش کمی عـسـل دادند            و به چشمش نمک، جدا دادند
و بـه تـیــزی ابـروانـش هـم            خـمی از تـیغ مرتضی دادند
و به اشک نماز نیـمه شبـش            خـوف دادند و هم رجا دادند
و به یمن حضور محـترمش            خــانـۀ نـور را صـفــا دادنـد
بـه خـرامـیـدنـش بـرای پـدر            رنگ لبخـنـد شـوق را دادند
به عـلی هر چه خوبها دارند            همه را یک به یک، به جا دادند

و به حـق نـور عـالـمـین آمد
پــســر ارشــد حــسـیـن آمـد

رســم و آداب دلـبــری دارد            شـیــوۀ رزم حــیــدری دارد
بـیـشتـر تا دل از پـدر بـبـرد            قــد و بــالای مـــادری دارد
نـور سـیـمـای فـاطـمی دارد            خلق و خـوی پیـمبـری دارد
بی‌سبب نیست اینکه حُسنش با            حـُسن یـوسف برابـری دارد
شیر مـرد عشیـرۀ خـورشیـد            چـند تا فـتـح لـشـکـری دارد
مثل حیدر فقط نه یک شیـوه            شـــیــوه‌هــای دلاوری دارد
مثل عباس مـرد میدان است            بین سرها عـلـی سـری دارد

اســد الـلـه یـا عـلــی اکــبــر
جـان اربـاب ما عـلـی اکـبـر

شب شب مستی و گدایی شد            بـاز هم هـر دلـی خـدایی شد
بـاز بــاران نــور مــی‌بــارد            چه شب خوب و با صفایی شد
دل دیـوانـه‌ام به شـوق عـلـی            به هــوای حـرم هـوایـی شـد
کربلا یک علی فقط کم داشت            با حضورش چه کربلایی شد
نسل خـورشید با دو تا اکـبر            غرق در نور و روشنایی شد
یک عـلی اکـبرش حسینی و            یک علی اکبرش رضایی شد
یک دلم مـرغ کـربـلایی بود            یک دلم مشهد الـرضایی شد

من گـدای هـمـیـشـه بی‌تـابـم
یـا امــام الــرئــوف دریــابـم

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : عماد بهرامی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

قُل میخورد به چشمۀ چشمان او سبو            می‌جوشد از شراب لبش ذکر حق و هو
اول قـتـیل نسل بـنی هـاشم است او            بـر دشمنـان جـاهـل آل عـلـی بـگـو


بی‌مـایه‌ها زمان فـراغـت سـر آمده
بیچـاره می‌شـویـد، عـلی اکـبر آمـده

آمـد صفا و روشنیِ عـرش کـبـریـا            خُلق و مرام و منطق او مثل مصطفی
آئیـنـه‌ایست رو به جـوانیِ مرتضی            او سفـره دار می‌شود از بعد مجتبی

شهـر مدیـنه عـبد مـرام عـلـی شود
بعد از کریم سفره به نام عـلی شود

این شعله‌ها به عشق علی پا گرفته است            عشقش قیامتی ست که بالا گرفته است
عطر خوشش زمین و زمان را گرفته است            امشب مدینه بوی مسیحا گرفته است

با اشک شوق غرق تماشا شده حسین
پـیچـید در مدیـنه که بابا شده حسین

معراج چشم های پدر خنده‌های اوست            شبهِ پیمبری که سما زیر پای اوست
آغوش پُر محبت زینب حرای اوست            پشت سر تمام جوانان دعای اوست

باید دعـا کند که بسازد ز ما بُـرِیْـر
از پیرها حبیب و میانـسال ها زهیر

جــانـم فــدای قــاعــدۀ دلــبــریِ او            ای رحـمـت خـدا بـه دل مـادریِ او
الـلـه اکـبـر از نــفـس حــیــدریِ او            آیـد به چـشـمْ قـدرت جـنگـاوریِ او

آمد که بـاز شیـر دلاور نشان دهـیم
خـیبر بیاورید که حـیدر نشان دهیم

این نور جلوه ایست ز پروردگار ما            مهرش نشسته در دل ایل و تبار ما
مهری که قرن هاست شده اعتبار ما            پُر شد به لطف آل علی کوله بار ما

ایران ما ز جـود حـسن شد حسینـیه
با این وجـود نام وطن شد حـسینـیه

مجنون حریف عـشوۀ لیلا نمی‌شود            جز او گره به دست کسی وا نمی‌شود
باید قـبـول داشت که پـیدا نـمی‌شود            آن مرده‌ای که با نفسش پا نمی‌شود

کار من و تو نیـست بیان صفات او
منطق فرار می‌کند از وصف ذات او

در موی او رهاست هزاران هزار گل            گردد به بوی گیسوی اکبر دچار گل
باید فـقط نمود به رویش نـثـار گـل            محو نگـاه ابروی آن گـل عـذار گل

تـا دیـد آفـتـاب رُخـش، بی‌معـطـلـی
شمس جـمـال اکـبر ما گفت، یاعلی

: امتیاز